چه گوشواره ی قشنگی...
مبارکه عزیز دل مامان... الهی بمیرم که انقدر جیغ زدی و گریه کردی... من فدای تو دختر صبورم که وقتی اومدیم خونه اصلا گریه و بیتابی نکردی و الانم آروم خوابیدی تا مامانت خاطرات تو رو اینجا بنویسه... امشب بطور اتفاقی شام خونه دایی جون بودیم. درست در اولین شب سوراخ شدن گوشهای نازنین تو... و بقول دایی جون همه اینها باید ماندگار بشه: اولین باری که ناخن هاتو گرفتم اولین باری که غلت زدی و اولین شبی که گوشهاتو سوراخ کردم در خونه دایی جون من اتفاق افتاد عزیزم. صبح با مامانی بردیم گوشتو سوراخ کردیم خانوم دکتر خیلی مهربون بود و خیلی ماهرانه این کار رو کرد و بقول معروف دستش خوب بود خدا خیرش بده. تو مطب دکتر چند تا دختر کلی باهات ب...
نویسنده :
مامان مینا
23:20