ریحانهریحانه، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 23 روز سن داره

ریحانه، گل خوشبوی من

شکار لحظه ها(عکسهایی از ریحان تا قبل از دو ماهگی)

1391/11/6 16:23
نویسنده : مامان مینا
421 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر نازنینم...

حالا که خوابیدی بهترین فرصته که برات اینجا رو یه کمی سر و سامون بدم عزیزم...

نکته مهمی که باید بگم اینکه این وبلاگ از این به بعد بازدید کننده های جدیدی داره چون بعد از تصمیمی که گرفتم قرار شد حالا که فقط عکسای نازتو اینجا میذارم پس بهتره که آدرس اینجا رو به اونایی که دوستت دارن هم بدم که عکساتو به روز ببینن. اولین کسی که آدرسو براش اس ام اس کردم عمه آرزو بود... بعد ویدی... بعد هم خاله ی خودم...

روز 4 شنبه بردیمت خانه بهداشت برای واکسن چهار ماهگی... الهی بمیرم که اصلا طاقت گریه هاتو ندارم عزیزم... ولی تو بغل مامانی آروم بودی و ایندفه مث دفه قبل(2 ماهگی) گریه نکردی...

وقتی اوردمت خونه هم آروم بودی چون هر 4 ساعت یکبار بهت قطره استامینوفن میدادم و مامانی هم حولی ی گرم رو پای نازت میذاشت...

متاسفانه رم ریدر دوربینم دست خاله جون جا مونده وگرنه کلی ازت عکس گرفته بودم که اینجا بذارم ولی اشکال نداره این یه فرصت خوبه تا عکسای قبلی رو که دوست داشتم بذارم ولی پیش نمی اومد رو اینجا برات بذارم...

این تو و اینم عکسایی از گذشته ی تو...

 

این عکس مربوط میشه به اون موقع که تو همش دو سه روزه بودی...

قبل از یک ماهگی...

ریحانه بغل باباییش در یک ماهگی...

ریحانه در یک شب سرد...(یک ماه و ده روز)

این عکس مربوط به 50 روزگی توئه که من و بابایی انقدر دوستش داریم که گذاشتیمش رو صفحه دسکتابقلب

ریحانه در حال ذوق کردن برای آویز های تختش در شب دو ماهگی..

ساندویچ دو نونه بابایی... ریحانه در دو ماهگی...

بعد از واکسن دو ماهگی...

بقیه عکسا هم بمونه توی یه فرصت دیگه...

من میرم که با بابایی بقیه بازی استقلال و پرسپولیس رو ببینم...

به امید برد تیم استقلال...خیال باطل

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

زهرا
7 بهمن 91 11:42
عکسای ریحانه عالی بودن ، منم از عکس اولی وسومی خیلی خوشم میاد ، بوس بوس ریحانه بوس
مامان مهیار
8 بهمن 91 1:04
خیلی با مزه بود مخصوصا اونی که واسه عروسکاش ذوق کرده


این آویزها اولین اسباب بازیهایی بود که ریحانه نسبت بهشون واکنش نشون داد و بخاطرشون ذوق کرد...
مامان حسنا
8 بهمن 91 16:04
ای جونم عزیزدلممممممممممممم


*مرسی که اومدی مامان حسنا
عمه ريحانه
8 بهمن 91 18:03
سلام گل ناز عمه خونه جديدت مبارك اخه دختر تو يه ذره قد داري عمه جون يه اتاق به اون قشنگي كم بود كه هيچي نشده اينترنتي شدي عمه قربون خنده‌هاي قشنگت كه بوي زندگي ميده خدا رو شكر كه تو هستي


سلام عمه جون خیلی خوشحالمون کردی اومدی...
ما داریم همه چیز رو برای خوشبختی و خوشحالی ریحانه آماده میکنیم. هم براش اتاق آماده کردیم و هم اینجا رو که یه خونه ی مجازیه امیدوارم ریحانه از اینجا خوشش بیاد.
این اولین باریه که اینجا کامنت گذاشتی و ما رو خوشحال کردی. یادت باشه که این کامنتها و نوشته های تو اینجا برای ریحانه می مونه و در آینده ریحان قراره از خوندنشون لذت ببره.
به امید اون روز...
پس منتظر بازدید ها و نظرات بعدیت هستیم عمه جون...




شیدا
8 بهمن 91 21:06
ببخشید دیر اومدم،وبتون قسمت نظرات نداشت.
ممنون،لینکتون کردم


واقعا ببخشید قالب وبلاگم به کلی به هم ریخته بود از نو ساختمش منم شما رو لینک کردم
دخملیـــــــــــــ شکلکـــــــــــــ...☀
10 بهمن 91 12:57
قرررررررررررررررررررررربون اون عکس متفکرانت بشم من..............
مینا جان خداییش اینروزا نمیرسم یه کم سرم شلوغه ببخشید


بله... تفکر در خواب رو حال کردی؟؟؟؟
ما همگی سرمون شلوغه اینروزا انشالله تا بچه ها بزرگ بشن سرمون همینطور شلوغه...