ریحانهریحانه، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 14 روز سن داره

ریحانه، گل خوشبوی من

بالاخره غلت زدی عزیزم

1391/11/23 11:20
نویسنده : مامان مینا
323 بازدید
اشتراک گذاری

آخی... خیالم راحت شد... بالاخره اون کاری رو که مدتها بود ازت انتظار داشتم دیشب انجام دادی عزیز دلم...

چند روز پیش تو خونه بودیم با هم. تو داشتی تلوزیون نگاه میکردی و منم مشغول کارای خودم بودم. از تو اتاق اومدم دیدم غلت خوردی و برعکس شدی... خیلی ذوق کردم ولی از طرفی هم ناراحت شدم که چرا لذت دیدن این صحنه شیرین رو از دست دادم عزیزم. دوباره رو بالش گذاشتمت و تو بازم چرخیدی و ایندفعه ازت فیلم گرفتم. ولی یه کلکی در کار بود آره عزیزم تو با کمک بالش تونسته بودی این کار رو بکنی و اگه بالش رو از زیر سرت برمیداشتم دیگه نمی تونستی. این هم سنداش:

         

توی این چند روز هم خیلی تلاش میکردی ولی بدون بالش نمیتونستی...

بابایی میگفت: من مطمئنم ریحانه روز 22 بهمن میچرخه...

و بالاخره روز 22 بهمن برای همیشه تو ذهن من ماندگار شد چون تو بالاخره چرخیدی...

                                        

دیشب رفتیم خونه دایی جون من شب نشینی. چون تو از بغل زیاد خوشت نمیاد من پتوتو همه جا میبرم که بذارمت زمین و تو راحت باشی. دیشب خونه دایی جون خیلی شیرین کاری کردی و همه رو خندوندی و من بالخره تونستم با یه پوست شکلات تو رو برگردونم و همه برات کف زدن...

و این هم نگاه غرور آفرین پاره تن من...

امروز من به لطف حضور مامانی تونستم اینجا رو آپ کنم...

مامانی خیلی خیلی دوستت داریم من و ریحان

این هم عکسی از بازی جدید تو و مامانی که باعث ایجاد ذوقی وصف نا پذیر در تو میشه... قربون اون ذوق کردنت بشم من...

و من قربون آب دهانت بشم که باعث شده من بخاطرش یه سوال تو پرسش و پاسخ نی نی وبلاگ بپرسم و یه اتفاقایی اونجا بیفته...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

مامان حسنا
23 بهمن 91 11:50
الهی قربونش برم مامانی توام مثه من انتظار میکشیدی بچرخه که ازش عکس بگیری؟
مامان حسنا
23 بهمن 91 11:51
...........|""""""""""""""" " """"""""|\|_ ...........|......*آپیم....بدو* بیا ....|||"|""\___ ...........|________________ _ |||_|___|) ...........!(@)'(@)""""**!(@ )(@)***!(@)
ســـــارا
23 بهمن 91 12:36
سلام مینا جونم میشه بیای وب من و به سوالم جواب بدین؟ من تازه عضو شدم نمیدونم از کی باید بپرسم ببخشید ممنون میشم ازتون. چقدر ریحانه ججونتون شیرینه هزار ماشاالله خدا نگه داره براتون.آمیـــــــن...
مامان کوروش
23 بهمن 91 13:38
سلام عزیزم خوبی ممنون که لینکم کردی منم با اجازه لینکتون میکنم عزیزم هزار ماشالله بچه ناز و سالمی داری چرا خودتو نگران یه مشت حرف میکنی که هیچ سند و مدرکی نداره میدونی چی میگفت دیشب میگفت اساتید ما رو حانی هستن واکثرشون سواد ابتدایی دارن خوب من توهین به قشر خاصبی نمیکنم ولی خودت بدون عزیزم چه توقعی میشه داشت از همیچین ادمی که به همه میگه من هر چی میگم همونه وبقیه رو بی دلیل محکوم میکنه فعلا که نتیجه کارش رو هم خدا رو شکر دید
مامان ستیانفس
23 بهمن 91 14:59
غل خوردنت مبارک عزیزم
مامان سونیا
23 بهمن 91 15:09
سلام مامان عزیز که با این کار بی ثمرتون فقط و فقط تنها کاری که کردید یک سال و نیم زحمت من وخاطرات دخترم رو به باد فنا دادید اون وب رو من مامان سونیا درست کرده بودم وخیلی هم براش زحمت کشیده بودم که شما فدای عذاب وجدانتون کردیدش در ضمن همسر من فقط و فقط قصد کمک به شما رو داشت و اینکه بهتون اموزش بده که چطوری عوارض سزارین رو در خودتون و فرزند عزیزتون به حداقل ممکن برسونید نه اینکه شما عذاب وجدان بگیرید ایشون قصدشون اطلاع رسانی بود هیچ وقت هم خود سرانه برای کسی نسخه ای تجویز نکردند اما شما جواب لطف محبت ایشون رو با حذف یکسال و نیم زحمات بنده وخاطرات دخترم دادید امیدوارم بفهمید راه خطایی رو رفتید

اولا حذف شدن وبلاگتون هیچ ربطی به من نداره چون من روحم هم از این موضوع خبر نداشت.
دوما شما خودتون برید تو پرسش و پاسخ ببینید تو سوالی که من مطرح کردم اصلا اسمی از شما آوردم؟؟؟ من تا اون موضوع رو نوشتم همسر شما بلافاصله اومدن و خیلی توهین آمیز جواب دادن
سوما شما که خودتون این وبلاگ رو ساختین و براش اینهمه زحمت کشیدین آیا خبر داشتین که همسرتون اینقدر تو کار خانومای دیگه دخالت میکنن و در باره هر مسئله ای نظر میدن؟؟؟
چهارما اینجا یه محیط زنانه ست و 90 درصد مباحث هم زنانه ست چرا شوهر شما اینقدر اینجا خودشون رو ذیحق میدونن؟؟
در آخر: با مدیریت نی نی وبلاگ تماس برقرار کنید و از ایشون جواب بخواهید که چرا وبلاگتون رو حذف کردند.
شیدا
23 بهمن 91 16:01
ای جانم
من عاشق عکس یکی مونده به آخریشم،خیلی ناز اخم کرده
خیلی جوجوئه


مرسی شیدا جون من عاشق همه ی عکساشم...
عاطفه مامان مهرسام
23 بهمن 91 22:41
الهی چه نی نی نازی
غلت زدن نی نی رو تبریک میگم عزیزم
خواهش میکنم
شما هم به حرف کسی نباید انقدر خودتو سرزنش کنی
سعی کن از این به بعد بهترین مامان دنیا باشی برا نی نی مون
به حرف هیچکی جز دکترش گوش ندین


سعی میکنم از این به بعد بهترین مامان دنیا باشم..
ممنون
miad
24 بهمن 91 20:34
akheresham khane ma ghalt zad


سلام میعاد جان پسر دایی عزیزم...
ممنونم که برام کامنت گذاشتی. آره آخرشم خونه شما غلت زد بغول دایی جون ریحانه باید اینا رو یادش بمونه.
سوده مامان مهیار
25 بهمن 91 10:51
هوراااااااااااااااااااااااااا
افرین به ریحانه جون
اون دوتا عکس آخری که تو این پست گذاشتین واقعا با مزه است


همه لحظه های ریحانه بامزه ست خاله جون ممنون از محبتت...
مامان سونیا
25 بهمن 91 19:20
سلام مامان مینای عزیز اگر اون بحث رو شما به راه نمی انداختید و الکی شلوغش نمی کردید کار با اینجا نمی کشید ثانیا همسر من چه توهینی به شما کرده گفته سزارین هزارتا عوارض داره هم برای مادر بده هم بچه دیدید که همون روز توی وبمون یک پست گذاشت با حداقل ده تا لینک که در مورد سزارین و اینکه عامل غلبه بلغم وسردی مزاج برای مادر و کودک میشه (علت اون هم بیهوشی یا سر کردنه که سردی رو بوجود میاره) درضمن شما هم برو انجا رو باز کن بخون ببین توهین کردی یا نکردی همسر من بیخودی دلش واسه همه میسوزه ومیخواد تا حد ممکن اطلاع رسانی کنه و بدونه اینکه چشم داشتی باشه به مادرها و کودکها کمک کنه ولی نمیدونه که این کارش رو به عنوان دخالت و توهین به حساب میارید حالا دختر تون رو پیش ده تا فوق تخصص هم ببرید همه میگن سالم وطبیعه هیچ مشکلی هم نداره حرف همسر من همون حرف مادر شماست مادرتون میگند سردی کره بچه همسر من هم میگن بچه مزاجش سرده که اینطوریه وباید مزاجش رو گرم کنید حرف بدی نزدند دچار هیچ غرور کاذبی هم نیستند
مامان نیروانا
28 بهمن 91 16:56
قربون غلت زدنت بشم من دوست بنفش من ! نگاه غرورآفرینت منو کشته ریحانه جون! منم تو این هاگیر واگیر این تعداد حجم زرین دستم بود نگاهم غرورآفرین میشد! فقط محض خنده گفتم مینای من! ببوس نازنین چهارماهه رو!


باور کن فریبا جون ریحانه لباس زیا داره نمیدونم چرا هر موقع میخوام ازش عکس بگیرم این لباس بنفشه تنشه؟؟؟؟
منظورت از حجم زرین النگوهاشه؟؟؟؟ خندیدم خیلی...
طهورا
29 بهمن 91 19:50
دختر گلی دارین خدا حفظش کنه