ریحانهریحانه، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 23 روز سن داره

ریحانه، گل خوشبوی من

امان از این دختر شکمو

1391/11/19 16:48
نویسنده : مامان مینا
550 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نفس مامان

خیلی وقته برات ننوشتم و خیلی هم حرف دارم که برات بنویسم و حالا که خوابیدی بهترین فرصته عزیزم.

چند روز پیش بردیمت دکتر برای چکاب و همینطور بخاطر چشم راستت.چون دورش کبود شده و وقتی گریه میکنی کبودیش بیشتر میشه و منو بابایی رو نگران کرده بود که خانم دکتر گفت کاملا طبیعیه و اشکالی نداره و من و بابایی هم خیالمون راحت شد.

وزنت 7 کیلو و 300 گرم بود و خانم دکتر گفت باید قطره آهن رو شروع کنیم. الهی بمیرم دیشب که بهت دادمش خیلی خیلی بدت اومد. و ده قطره ی اولی رو بالا آوردی. بعد خودم چند قطره ازش خوردم ببینم چیه که تو انقدر بدت اومده؟؟ دیدم وای وای وای چه بد مزه ست... حالا قراره بابایی برات قطره ی خارجی شو که طعم بهتری داره بخره.

خانم دکتر بخاطر تنبلی و غلت نزدنت گفت بچه هایی که وزن بالایی دارن دیر تر غلت میزنن. بعد گفت که وقتی به سن غذا خوردن برسه وزنش کم کم میاد پایین. و گفت برای راحتی خودت غذا دادن بهش رو دو هفته قبل از رفتنت به سر کار شروع کن که عادت کنه و براش سخت نباشه. و دستور غذایی رو هم برام نوشت و بهم داد.

دلم داره پر میکشه برای روزی که قاشق قاشق غذا تو دهنت بذارم و قربون صدقه ت برم عزیزم...

پریروز خونه مامانی بودیم و شب تا ساعت 3 و نیم بیدار نگهمون داشتی و نق زدی و نخوابیدی چون گریپ میکسچر تو یادم رفته بود برات ببرم و مامانی با نبات داغ ساکتت کرد دایی جون هم نیم ساعتی تو رو به شیوه خودش ( که از دایی جون من یاد گرفته) بغل کرد و تو خونه چرخید تا تو خوابت برد.

این هم چند تا عکس در ادامه مطالب...

 

این روزا هرچی بدستت میرسه یا زبون میزنی یا میزاریش دهنت...

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

مامان نفس
20 بهمن 91 6:17
ای جووووووونم عززززززیزم چقده نازه این فرشته ی آسمونیتون
کلی سرحال شدم عکساشو دیدم توپولیه خاله عاشقت شدم


مرسی خاله جون انشالله فرشته آسمونی شما هم زمینی بشه و شما از داشتنش به اوج خوشبختی برسین
سمیرا(مامان الناز)
21 بهمن 91 10:37
سلام ماشاله دخترت خیلی نازه ایشاله که خدا واستون نگهش داره و همیشه سالم و سلامت باشه مشاله دختر تو تو4ماهگی 7کیلو ولی دختر من توی 6ماهگی تازه میخاد برسه به 7کیلو
مامان مهیار
21 بهمن 91 10:51
خیلی ناناز شدی خانومی
سمانه
21 بهمن 91 13:46
عزیزم چه عکسای نازی
مامان حسنا
21 بهمن 91 15:43
به به میبینم که مامان از دست شما وروجک بالاخره تونست پست جدید بزاره////
الهی حسناهم دقیقا همینجوریه هرچی میگیره زود میبره تو دهنش

حالا خوبه میتونیم بذاریمشون یه جا و میدونیم که تکون نمیخورن وای به حالمون چند ماه دیگه...

مامان ستیانفس
21 بهمن 91 21:14
ای جووووووووووووووووووووونم
عزیزم ،ریحانه جون توام که مثل ستی من هرچی میاد دم دستت میخوری
خیلی ناز شدی خاله جون
کلی بوس تقدیم ریحانه جون عزیزم



عزیز دلم چرا آدرس وبت رو نذاشتی برام کلی دنبالت گشتم حتی تو لینکای روستام رو هم گشتم پیدات کنم نیستی
سمانه
21 بهمن 91 23:34
مینا خانوم یه سر به وبلاگم بزنین به یه مسابقه کوچولو دعوت شدین.


اومدم عزیزم ممنون
شیدا
22 بهمن 91 2:14



مرسی شیدا جون عزیزم
مامان محدثه
22 بهمن 91 2:31
ای جانم عزیز دلم مامانی بدو بیا وبم به یک مسابقه جالب دعوت شدین
الهه
22 بهمن 91 12:48
سلام عزیزم مرسی که بهمون سر زدید منم شمارو لینک کردم
مامان فتانه
22 بهمن 91 15:33
سلام خانمی چه دخملی ناز و شیطونی دارین...ما اپ کردیم پیش ما هم بیاین
الهه
23 بهمن 91 10:48
راستی مینا جون میشه منم یاسانو غذا خورش کنم شیر خوب نمیخوره الان 4 ماهو 10 روزش دقیقا از کی باید بهش غذا بدم