امان از این دختر شکمو
سلام نفس مامان خیلی وقته برات ننوشتم و خیلی هم حرف دارم که برات بنویسم و حالا که خوابیدی بهترین فرصته عزیزم. چند روز پیش بردیمت دکتر برای چکاب و همینطور بخاطر چشم راستت.چون دورش کبود شده و وقتی گریه میکنی کبودیش بیشتر میشه و منو بابایی رو نگران کرده بود که خانم دکتر گفت کاملا طبیعیه و اشکالی نداره و من و بابایی هم خیالمون راحت شد. وزنت 7 کیلو و 300 گرم بود و خانم دکتر گفت باید قطره آهن رو شروع کنیم. الهی بمیرم دیشب که بهت دادمش خیلی خیلی بدت اومد. و ده قطره ی اولی رو بالا آوردی. بعد خودم چند قطره ازش خوردم ببینم چیه که تو انقدر بدت اومده؟؟ دیدم وای وای وای چه بد مزه ست... حالا قراره بابایی برات قطره ی خارجی شو که طعم بهتری داره بخره...
نویسنده :
مامان مینا
16:48