روز پانزدهم
سلام ناز گل خانوم: امروز جمعه ست و در واقع سومین جمعه حضور تو توی این دنیا... الان خیلی ناز و قشنگ کنارم خوابیدی... بابایی هم رفته سر زمینی که قراره خودشون بسازن و امروز یه جورایی قراره استارت کار رو بزنن امیدوارم پا قدم تو نوگل خوشبوی مامان انقدر تو زندگی مون برکت داشته باشه که خاطره شروع این ساخت و ساز برای بابایی و شرکاش خیلی زیبا تو ذهنشون بمونه. با امروز چهارمین روزیه که با هم تنهایم و این تنهایی خیلی داره منو اذیت میکنه چون وقتی گریه یا بیتابی میکنی ضعف جسمی بهم اجازه نمیده محبت مادرانه م رو در موردت اعمال کنم و بد تر کلافه میشم. دیروز از ظهر هر باری که شیر خوردی بعدش خوابیدی و نشد که باد گلوت رو خالی کنم شبم موقع خواب خیلی ش...
نویسنده :
مامان مینا
11:25