ریحانهریحانه، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 8 روز سن داره

ریحانه، گل خوشبوی من

روز پانزدهم

سلام ناز گل خانوم: امروز جمعه ست و در واقع سومین جمعه حضور تو توی این دنیا... الان خیلی ناز و قشنگ کنارم خوابیدی... بابایی هم رفته سر زمینی که قراره خودشون بسازن و امروز یه جورایی قراره استارت کار رو بزنن امیدوارم پا قدم تو نوگل خوشبوی مامان انقدر تو زندگی مون برکت داشته باشه که خاطره شروع این ساخت و ساز برای بابایی و شرکاش خیلی زیبا تو ذهنشون بمونه. با امروز چهارمین روزیه که با هم تنهایم و این تنهایی خیلی داره منو اذیت میکنه چون وقتی گریه یا بیتابی میکنی ضعف جسمی بهم اجازه نمیده محبت مادرانه م رو در موردت اعمال کنم و بد تر کلافه میشم. دیروز از ظهر هر باری که شیر خوردی بعدش خوابیدی و نشد که باد گلوت رو خالی کنم شبم موقع خواب خیلی ش...
14 مهر 1391

و تو بدنیا آمدی عزیزترینم

سلام نازنینم بالاخره فرصتی پیش اومد که برات بنویسم الان که اینجا نشستم خونه مون مهمون داریم امشب ششمین شب بدنیا آمدن توئه و همه پیشمونن بجز... الان مامانی و مامانجون دارن رو بند نافت از این کارای قدیمیا میکنن ( خمیر با روغن حیوانی و آرد). فعلا میرم به مهمونا برسم بعد میام خوشکلم  
3 مهر 1391

تغییر قالب وبلاگ

چون بابایی از قالب قبلی خوشش نمی اومد مجبور شدم کلی گشتم تا اینو پیدا کنم حالا از خاله جونایی که میان اینجا میخوام نظرشون رو درباره این قالب بنویسن... ممنون
9 شهريور 1391

دعا برای مادرت...

آه ای کودک درون من نردبان دلم شکسته است... میشود برای من دعا کنی؟ یا اگر خدا اجازه میدهد اندکی به جای من خدا خدا کنی ؟؟؟؟ راستش دلم مثل یک نماز بین راه خسته و شکسته است میشود برای برای بیقراری دلم سفارشی به آن رفیق با وفا (خدا) کنی؟؟؟   ...
8 مرداد 1391

بدون عنوان

سلام گلم به سلامتی امروز هفت ماهه شدی در وجودم و حالا تا اومدنت فقط دو ماه دیگه مونده... و من بی صبرانه منتظرتم که بیای و بغلت کنم و ببوسمت عزیزم...میدونم که حتما این ریحانه بهشتی من انقدر خوش بو و با صفاست که اگه بغلش کنم هیچ وقت دلم نمیخواد زمین بذارمش امروز با عزیز جون رفتیم بازار و آخرین خرید ها رو انجام دادیم... برات چند دست دیگه لباس خریدیم از جمله یه شلوار لی سینه دار خوشگل دخترانه... با یه پتو مسافرتی خوشگل صورتی اصلا همه وسایلاتو صورتی خریدم برات البته دوست داشتم همه چی یاسی رنگ برات بخرم اما دیدم نمیتونم با بقیه وسایلا ست کنم مجبور شدم ترکیبی از صورتی و سفید و یاسی رنگ اتاقتو بچینم که به قول بابایی همه چی یه رنگ نباشه که تو...
6 مرداد 1391