ریحانهریحانه، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 14 روز سن داره

ریحانه، گل خوشبوی من

اولین مسافرت درون استانی ریحان

1391/11/29 0:18
نویسنده : مامان مینا
395 بازدید
اشتراک گذاری

سلام جیگر طلای مامان

خیلی وقت ندارم و کلی هم حرف دارم...

باید سریع برات بنویسم تا بیدار نشدی. فردا قراره کارم رو شروع کنم و تو قراره فردا برای اولین بار بخاطر اینکه مامانت میره سر کار پیش مامانی بمونی و دختر خوبی باشی عزیزم...( مرخصی شش ماهه من هنوز تموم نشده عزیزم ترم جدید دانشکده شروع شده و من فردا دانشکده کلاس دارم)

دیروز برای اولین بار بردمت شهرستان زادگاه خودم، البته با دایی جون (و این هم یکی دیگه از اولین های تو با دایی جون...) وقتی رفتیم اونجا اول رفتیم امامزاده زیارت و همینطور سر قبر باباجون من...(عجب جای با صفا و تامل بر انگیزیه...)

تو ماشین خیلی اذیت شدی و من از اینجا فهمیدم که مسافرت کردن برای بچه ای به سن تو هنوز زوده و من نباید برای عید امسال تصمیمی در این باره بگیرم. چون دیروز تو همش نق زدی و اصلا هم شیر نخوردی...

از اونجا که اومدیم تو کلی خونه مامانی بازی کردی و من برای اولین بار گوشواره های خودتو که مامانی برات خریده گوشت کردم.

 

مبارکت باشه خانوم گل مامان

دیگه اینکه:

دیشب رفتیم خونه ی دایی مامانی بخاطر بازگشت پسر و عروس دایی مامانی از کربلا...

وتو اونجا شده بودی نقل مجلس و همه یادشون رفته بود اومدن اونجا واسه چی؟؟؟؟

سمانه جون هم عروسکهاشو برات آورد بازی کنی ولی تو اونا رو همش میزدی به دهنت...

بقیه عکسها رو تو ادامه مطلب میذارم...

پریشب با بابایی رفتیم بازار و برات یه لباس دخترونه خوشگل خریدیم...

این هد سر رو خودم برات دوختم...


صبح ها وقتی تو آشپز خونه آشپزی میکنم تو این شکلی برام آواز میخونی...

آواز جدیدی که دو روزه یاد گرفتی: یه یه یه یه....

من فدای خنده های روحبخش تو  عزیز دلم...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

عمه حدیث خوشگله
29 بهمن 91 1:50
سلام منم اومدم مامان مینا ماشاالله به دخترنازتون چه عکس های خوشگلی
FARIBA
29 بهمن 91 2:35
عزیزم میتونم ازتون خواهش کنم به وبلاگ http://shahrekhatere.niniweblog.com/post10.phpبرید و کد507 رو براشون نظر بذارید.پسرم در یک مسابقه شرکت کرده به رای شما نیاز دارم.خیلی خیلی سپاسگذارم.ادرس سایتتون هم بنویسید
هیراد و عمه لیلاش
29 بهمن 91 5:35
سلام ، هیراد جون توی مسابقه شرکت کرده لطفا به وبلاگش بیایید و کمکش کنیدآرزومند آرزوهای شما
مامان حسنا
29 بهمن 91 9:04
خاله جون اول گوشواره هاتو بهت تبریک میگم عزیزم مبارکت باشه مامانی چرا ریحانه جون تو ماشین اذیتت میکنه؟؟حسنا که تو ماشین کلی کیف میکنه
معصوم/مامان جاجا فاطمه
29 بهمن 91 14:24
یه اسفند برای دخترمون دود کن خاله قلبونش بره،ادم دلش می خواد قورتش بده
سمانه
29 بهمن 91 14:33
چه لباس خوشگلی چه دختر خانومی چه مامان هنرمندی چه کمک آشپز بامزه ای چه خواننده ی خوش صدایی بازم بگم ریحانه گلی؟
الهه
29 بهمن 91 17:10
سلام خاله جون مسافرت خوش گذشت؟زیرت قبول گوشواره های جدید مبارک
مامان محدثه
2 اسفند 91 0:29
به به مسافرت خوش گذشت خاله جونگوشوارهات مبارک خیلی بهت میاد خوشگل خانم


ممنونم خاله جون همش یه مسافرت چند ساعته بود که فکر کنم اصلا بهش خوش نگذشت و همشو نق زد شاید دلیلش این بود که باباییش پیشش نبود