فقط بخاطر مانی
سلام دختر گلم الان رو پام خوابوندمت بلکه بخوابی خیلی داری بهونه گیری میکنی... همش تقصیر این کامپیوتره که وقتی روشن میشه تو همش نق میزنی چون مامانت دیگه سراپا مال تو نیست...
بگذریم...
اگه تو نوشته های قبلی رو ببینی روز بیست و چهارم بدنیا اومدنت یه پست نوشتم و چند تا عکس هست از دوستای خوبت که موقع بدنیا اومدنت اومدن خونه مون. یکیشونم مانیه...
مانی که من به اشتباه تو اون پست نوشتم سه ماهشه... اون موقع چهار ماه و دو سه روزش بود چون روز مهمونی دهم تو نیومدند بخاطر واکسن چهار ماهگیش...
چند روز پیش آدرس اینجا رو به مامانش دادم که بیاد و عکسای مانی رو هم ببینه.ولی متاسفانه عکسش باز نمیشه چون خوب آپلود نشده حالا منم بخاطر مانی و مامانش یه پست اختصاصی با عکسای مانی و ریحانه اینجا میذارم.
ایجا مانی 4 ماهشه و ریحانه ی من 12 روزشه...
این هم لباس هندونه ای که تو کلی باهاش عکس داری دست مامان مانی درد نکنه با این هدیه خوشکلش..
ای جوووووونم چقدر کوچولو بوووووودی... الهی قربونت برم ناز مامان....
این هم هدیه مامان بزرگ مانی که از تبریز برات خریده:
بالش و تشکچه تعویض...
مانی... من و ریحانه دلمون برات تنگ شده...