ریحانهریحانه، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 11 روز سن داره

ریحانه، گل خوشبوی من

بعد از مدتها...

1393/7/19 3:55
نویسنده : مامان مینا
1,011 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر شیرین من...

بعد از مدتها اومدم والبته با گوشی... الان امتحان کردم دیدم نميتونم باهاش عکساتو  آپلود کنم ولی برات مینویسم.

از شیرین کاریها و شیطنت هات مینویسم.

اول اینکه برات بگم چرا اينهمه غیبت داشتم تو وبلاگت.. از دست جنابعالی جرات روشن کردن کامپیوتر رو ندارم. تقریبا از پارسال همین موقع ها. تقریبا دوسه هفته ای ميشه که گوشی جدید خریدم و گوشیم از دست تو روزگار نداره از بس که باهاش بازی میکنی. منم مجبورم نصف شبها باهاش کار کنم.

میگی: ایشیت بده داشین دازی اوکونم( گوشیتو بده ماشین بازی بکنم)

بعد هم پو درهر حالتی همه باشه فقط بهش میدی بخوره حتی بعد از اینکه سیر میشه.

بعضی جمله ها که از زبان اطرافیان یاد گرفتی و وقتی ازت میپرسیم میگی:

مامانی(مامانا): ننه م .... بالام

باباجون( باباشون): گل گلاب( دو دویاب

مامان زهرا(ززر): ای خدایان از دست ریحانه برم کجا؟( ای حویا ا دس ننانه.. چوجا ؟؟؟؟)

بابا:ریحانه گلی( ننانه دویی)

خاله اذر: نگو ززر بگو ماماااان ( ادو ززر بدو مامااااان)

وکلی شیرین زبونی دیگه که الان یادم نیست.

هراز چندی گاهی دست دور گردنم میاندازی و بهم میگی: دوست دایم...

منم که عاشقتم. فقط گاهی وقتا کاری به سرم میاری که دلم ميخواد از دستت ببینم گریه،کنم و در کل زیاد اشکم در آوردی.مثلا موقع عوض کردن پوشک. تا امروز 2 سال و 19 روزه هستی ولی هرچه سعی کردم از پوشک بگیرم نتونستم و مسایلی که اینجا جاش نیست بگم.

تازگی ها خیلی بغلی شدی اصلا نميذاری به هیچ کاری برسم دم غروب که باید شام درست کنم و کلی کار دارم همش گریه میکنی و میگی: بدل

طفلی مامانی. کمر درد شدیدی داره از دست تو...و تو چطور میخواهد زحمتشو جبران کنید من نميدونم.

شبها تا دیر وقت بیداری و من بیچاره اگه قصد داشته باشم بعد از خوابیدن تو پاشم به کارآمدی برسم از دست تو کلافه میشم و خوابم میبره. شبها هم که حتما باید پیشت بخوابم وگرنه بوی منو که حس نکنی بیدار میشی و خونه رو رو سرت میگذاری. یه مدتی تصمیم گرفتم جاتو جدا کنم ولی خودم از نگرانی تا صبح خواب نداشتم. ضمنا اصلا عادت به پتو نداری و بخاطر همین از امشب که همش 19 روز از پایان تابستان میگذرد بخاری گذاشتیم. چون سلامتی تو برامون از همه چی مهم تره.

دیگه باید بخوابم. فردا باید برم مدرسه بقول تو: مسسه

درباره شیرین زبونی های دیگه ت بعدا مینویسم عزیزم.

آروم بخوابی شیرین من..

پسندها (1)

نظرات (7)

آپلود عکس
19 مهر 93 11:08
سلام. ماشاالله چه فرزند زیبایی دارید.خدا براتون حفظش کنه. میخواستم به اطلاعتون برسونم برای اینکه عکس بچتون رو بطور دائمی تو وبلاگتون داشته باشید میتونید تصاویر رو در سایت زیر آپلود کنید u4m.ir همچنین اگر مایل باشید میتونید سایت آپلود رو به وبلاگتون بیارید و کار خودتون رو راحت کنید.خیلی ساده کافیه کد ابزار آپلود رو در وبلاگتون قرار بدید و بعدش براحتی عکساتون رو از وبلاگ خودتون آپلود کنید،همچنین بازدیدکننده های وبلاگتون هم میتونن از این امکان وبلاگ شما لذت ببرن u4m.ir/tools.php
چاره اینجاست
19 مهر 93 11:09
آفرین به ریحانه جون و مامان با سلیقه اش
مامان رادین
2 دی 93 16:55
برای سپری کردن لحظاتی شاد در کنار خانواده ، به کافی شاپ بستنی اسمال مشتی سر بزنید گوهر دشت -6 شرقی
شقایق مامان آرشا
2 دی 93 20:04
سلام دوست خوبم.میشه به پسرم در جشنواره رای بدین.لطفا عدد37را به شماره 1000891010پیامک کنید.ممنون از لطفتون.
فرشته
24 اردیبهشت 94 19:24
با سلام.فقط میخواستم بگم خوشبحالتون با این همه خاطره و حرفای قشنگ که بخاطر دخترتون تو وبلاگ مینویسید خدا حفظش کنه
.•♥خواهری بلور ♥•.
7 بهمن 94 3:15
سلام دوست عزیزم خوبید؟ به نیت ،نیت هامون ختم قرآن آسمونی گذاشتیم،خیلی خوشحال می شیم تو حس خوبمون شریک بشید. .. من و بلور منتظرتون هستیم ...
شقایق
14 اسفند 94 11:27
سلام دوست خوبم لحظات خوشی رو در نی نی وبلاگ باهم داشتیم دلم میخواد باز دور هم جمع بشیم منتطرتون هستم در تلگرامhttps://telegram.me/joinchat/BYoT4whTFFhXVUCzIcEh3Q