ریحانهریحانه، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره

ریحانه، گل خوشبوی من

مامان ریحانه ممنوع الشیر میشود.

سلام دختر قشنگم... الان خیلی ناز و آروم اینجا کنار دستم خوابیدی ومن با خیال راحت دارم برات مینویسم. چند تا خبر دارم: اگه یادت باشه تو نوشته های قبلی درباره اینکه چند روز پیش تو مدفوع دختر قشنگم خون دیدم نوشته بودم. وقتی بردمت دکتر خانوم دکتر گفت احتمالا دختر ناز ما به پروتئین شیر گاو حساسیت دارن و این پروتئین گاوی از طریق شیر مادر به نی نی منتقل میشه... خلاصه اینکه آزمایش برات نوشت اما از اون روز من دیگه خونی ندیدم. بعد از گذشت اون ماجراها و کم شدن شیر من، قرار شد من خودمو تقویت کنم تا شیرم برگرده و بابایی هم هرروز برام شیر میخرید و منم اصلا یادم نبود که نباید اینهمه شیر بخورم. تا پنج شنبه که داشتم حاضرت کنم ببرمت خونه مامانی که ب...
20 اسفند 1391

قالب جدیدت مبارک

سلام ناز گل مامان امروز ازصبح با هم تنها بودیم و خیلی با هم بازی کردیم بابایی هم برا نهار نیومد خونه... امروز  من یه دست و رویی به این خونه مجازی شما کشیدم. امیدوارم اونایی که میان اینجا از این قالب خوششون بیاد... از احوالات شما بگم که: دیگه فقط شیر خودمو بهت میدم و حتی اگه هم سیر نشی و برات شیر خشک درست کنم هم دیگه لب به شیر خشک نمیزنی. دیروز رفته بودم سر کار و بخاطر همین مامانی مجبور شده بود برات شیر خشک درست کنه که تو هم خیلی کم خورده بودی البته از شیر خودم هم تو شیشه برات دوشیدم و رفتم ولی انقدری نبود که سیر بشی... خلاصه یکلام اینکه دیگه شیر خشک نمیخوری حتی امروز حس کردم گرسنه ای که تا میخوابونمت زودی بیدار میشی برات شیر خش...
16 اسفند 1391

دستان من..

دست ناتوان مرا ببین.. ریحانه ی من...!!!! این دست  ناتوان من هرگز نمیتواند سیبی را عادلانه قسمت کند... هرگز... اینجا همه به سهم خود فکر میکنند و من... فقط... به سهم تو فکر میکنم.. . ...
14 اسفند 1391

نصیحت های مادرانه به ریحانه ام

دختر نازنینم...ریحانه ام... همیشه سپاسگذار خدا باش... همیشه با داشته هات زندگی کن ... و همیشه نیمه ی پر لیوان رو ببین... وشکر گذار همه ی داشته ها و نداشته هات باش... به اونهایی فکر کن که هیچوقت  فرصت آخرین نگاه و خداحافظی رو نیافتند. به اونهایی فکر کن که در حال خروج از خانه گفتند : "روز خوبی داشته باشی"، و هرگز روزشان شب نشد. به بچه هایی فکر کن که گفتند : "مامان زود برگرد"، و اکنون نشسته اند و هنوز انتظار می کشند. به دوستانی فکر کن که دیگر فرصتی برای در آغوش کشیدن همدیگه ندارن و ای کاش زودتر این موضوع را می دانستند. به افرادی فکر کن که بر سر موضوعات پوچ و احمقانه رو ...
13 اسفند 1391

دیگه تنهات نمیذارم گلم

سلام دختر صبور من... تموم شد عزیزم... یه قصه  ای  پیش اومد که من و تو اجبارا دو و نیم روز دقیقا 50 ساعت از هم دور شدیم... توی این 50 ساعت بهم به اندازه 50 سال گذشت...و وقتی که اومدم پیشت انگار خیلی عوض شدی.... تو این مدت همه زحمتا رو دوش بابایی و عمه و مامانجونت بود و من خیالم راحت شد که دیگه از این به بعد اگه  سفری اجباری برام پیش اومد  با خیال راحت میتونم تو رو پیش اونا بذارم  چون اونا خوب از پس تو بر اومده بودن ولی خب حضور مادر یه چیز دیگه ست دیگه... این دوری یه سری محاسن داشت و یه سری معایب عزیزم... از محاسنش اینکه بابایی هم بچه داری یاد گرفت و الان دیگه مهربانانه تو مسائل مربوط به شما بهم کمک میکنه......
12 اسفند 1391

اسباب بازس های کودک 5 ماهه

(مطالب زیر برگرفته از نی نی سایته... خیلی جالبه...) در هفته اول كودك شما مي تواند براي چند دقيقه با دستها و پاهايش بازي كند. او علاقه دارد كه هر حركت را آنقدر تكرار كند كه از نتيجه آن مطمئن شود. آنگاه او حركت خود را كمي تغيير مي دهد تا ببيند كه آيا نتيجه هم تغيير مي كند يا نه. ممكن است ناگهان متوجه شويد كه كودك شما در اتاق خوابش به طور عجيبي ساكت شده است و هنگامي كه به سراغ او مي رويد مي بينيد كه كودك شما (كه تا چندي پيش در هنگام بيداري لحظه به لحظه به مراقبت شما نياز داشت) خودش را در تخت خوابش سرگرم كرده است! احتمالا شما مي توانيد به خواندن مقاله ادامه بدهيد؛ شايد هم فقط فرصت كنيد كه به عناوين نگاهي بيندازيد! با افزايش هماهنگي دست و...
4 اسفند 1391