مامان ریحانه ممنوع الشیر میشود.
سلام دختر قشنگم...
الان خیلی ناز و آروم اینجا کنار دستم خوابیدی ومن با خیال راحت دارم برات مینویسم.
چند تا خبر دارم:
اگه یادت باشه تو نوشته های قبلی درباره اینکه چند روز پیش تو مدفوع دختر قشنگم خون دیدم نوشته بودم. وقتی بردمت دکتر خانوم دکتر گفت احتمالا دختر ناز ما به پروتئین شیر گاو حساسیت دارن و این پروتئین گاوی از طریق شیر مادر به نی نی منتقل میشه... خلاصه اینکه آزمایش برات نوشت اما از اون روز من دیگه خونی ندیدم. بعد از گذشت اون ماجراها و کم شدن شیر من، قرار شد من خودمو تقویت کنم تا شیرم برگرده و بابایی هم هرروز برام شیر میخرید و منم اصلا یادم نبود که نباید اینهمه شیر بخورم. تا پنج شنبه که داشتم حاضرت کنم ببرمت خونه مامانی که برم سر کار... خیلی بیشتر از همیشه خون تو پوشکت بود و من خیلی ترسیدم... همون لحظه نمونه رو آماده کردم و بردم آزمایشگاه(با هم رفتیم... و چه تجربه ی شیرینی بود اولین جای عمومی من و تو تنها...)
دیروز دانشکده جلسه داشتم باز شما رو بردم خونه مامانی...
از اونجا که برگشتم خودم رفتم جواب آزمایشو گرفتم و رفتم پیش خانوم دکتر...خانوم دکتر: مگه قرار نشد دیگه لبنیات نخوری؟؟؟ من: آخه یه مدتی شیرم کم شده بود مجبور شدم تقویت کنم. خانوم دکتر: شما که انقدر شیرت زیاد بود که میگفتی از دماغ بچه میزنه بیرون میگفتی همیشه میشکنه تو سینه شو ...؟؟؟؟؟ من:... خانوم دکتر: یه قرص برات مینویسم برای زیاد شدن شیرت بخور. دیگه هم لب به لبنیات نزن... شیر، ماست، پنیر، دوغ، کشک... میتونی از شیر سویا استفاده بکنی مزه ش یه خورده بده ولی با طعم دهنده اصلاحش کردن... من: دخترم به این حساسیت به لبنیات تا کی درگیره؟؟؟ خانوم دکتر: معمولا تا یک سالگی رفع میشه جای نگرانی نیست.
من: اگه دوباره ماموریتی برام پیش اومد میتونم بهش شیر خشک بدم؟؟(آخه تو جلسه دانشکده قرار شد دوشنبه یعنی فردا یه سفر یک روزه داشته باشیم به تهران واسه بازدید از جشنواره مد و لباس... چون دانشجوهامون اونجا کار فرستادن و دانشکده اونجا غرفه داره رئیس دانشکده ازمون خواسته که بعنوان مدرس و بخاطر ترغیب دانشجوها حتما بریم)
خانوم دکتر: میتونی شیر خودتو بدوشی و بذاری تو فریزر بعد وقتی خواستن بهش بدن به روش بن ماری گرمش کنی و بهش بدی... شیر مادر در فضای فریزر قابلیت ماندگاری بمدت 3 ماه رو داره.
دیروز برات یه لباس خوشگل دخترونه خریدم که بتونم با جوراب شلواری تنت کنم...قربون دختر نازم برم... تو اگه پسر میشدی من چه جوری خودمو خالی میکردم آخه؟؟؟ یه دندونگیر جدید هم برات خریدم چون دندونگیر قبلیت بزرگ بود و تو دهن کوچولوت جا نمیشه و تو دوستش نداری. برات از فروشگاه امروز و فردا یه بسته پوشک 74 تایی "هاوی بیبی" هم خریدم.بقول بابایی تا 17-18 روز از خریدن پوشک راحتیم. البته قصد دارم یه پست اختصاصی درباره پوشک اینجا بذارم. چون من تا حالا شاید 10-15 نوع پوشک رو روت امتحان کردم و هر کدومشونم یه خصوصیاتی داشته.
راستی دست خاله زینب(مامان کوثر جون) درد نکنه. تقویماتو آماده کرده. تو این مدت خیلی اذیتش کردم. بابایی که ازشون خیلی خوشش اومد(فکر کن...بابایی که اونهمه سخت گیره...)
درباره رفتنم به این سفر یه روزه هم باید بگم: هرچند خیلی دوست دارم برم ولی از خیرش میگذرم چون تو و بابایی برام خیلی مهم ترید. مطئنم تو که بزرگ بشی اینا رو خوب میفهمی و اونموقع دیگه میتونم با خیال راحت تو رو پیش بابایی بذارم و برم سفر کاری...(مث فریبا جون مامان نیروانا...)
این عکس رو هم عشقم کشیده برات بذارم اینجا...
خیلی نازی دخترم