شیطونی های آشپز خونه ای ریحان
سلام دختر شیرین مامان
فقط اومدم این شیرین کاری های جدیدتو بنویسم و برم...
الان خوابی و تا بیدار نشدی من باید کارم رو انجام بدم.
دیشب از خونه آقا جون که اومدیم تو خواب بودی. برخلاف همیشه که تا رو تخت میذاشتیمت بیدار میشدی دیشب برا خودت راحت راحت خوابیدی تا صبح... بعد از چند ساعت دوباره خوابیدی تا ظهر...
و تلافیشو موقعی که من تو آشپز خونه در حال نهار درست کردن بودم در آوردی منم از روروئکی که جدیدا مورد استفاده تو ناز گل من قرار گرفته استفاده کردم عزیزم.
و تو انقدر ذوق میکنی وقتی توش هستی که من دیگه یادم میره برای اینکه به کارام برسم تو رو اون تو گذاشتم...میشینم و نگات میکنم و با خنده هات شاد میشم...
چه با مزه ذوق کردی وقتی عکس خودتو تو آیینه اجاق گاز دیدی...
(اینکه آیینه اجاق گاز کثیف از عوارض بچه داریه عزیزم...)
ببین چه با تعجب به خودت نگاه میکنی؟؟؟؟
دخترم، این روزها هر چیز آویزونی ببینی سعی میکنی دستتو ببری طرفش...
بعدشم فوری میچپونیش تو دهنت..
یادم افتاد اون روزهایی رو که خودم تنها بودم و چشم انتظار لحظه ای که تو شیطونی کنی و من...
فدای تو دختر نازم...
همیشه با من بمان و هرس کن علفهای هرز تنهایی ام را...