ریحانهریحانه، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 12 روز سن داره

ریحانه، گل خوشبوی من

روز بیست و چهارم

1391/7/23 12:52
نویسنده : مامان مینا
513 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نازنین مامان..

الان تو اتاق خودت خوابیدی باید برم بیارمت پیش خودم تا با خیال راحت برات بنویسم:

.....................................................................................................................................

بعد از اون همه بیقراری کردن و گریه کردن این خواب خیلی بهت میچسبه خیلی خیلی ناز خوابیدی قربون ناز و اداهات.. این عکس رو همین الان ازت گرفتم( تو اتاق خودت)

دیشب عمه بابایی خونه مون بود ما هم زنگ زدیم آقاجون و مامانجون هم اومدند . تو خیلی بیتابی میکردی منم خیالم راحت بود که عمه پیشمونه و حسابی بلده که باید چیکار کنیم خلاصه عمه هم شروع کرد به درست کردن جوشونده و ... بهد با آب نبات کمرتو ماساژ داد و گفت بچه سرما زده به پهلو هاش بعدشم گفت خونه تون خیلی گرمه و بچه گرمیش شده و برای منم خوراکی های خنکی مث لیمو شیرین- آب آلبالو - انجیرخشک و ... تجویز کرد عمه راست میگفت گرمیت شده بود چون چند روزه صبحانه بابایی بهم شیر و عسل میده گردو و انگور و خربزه هم تو این مدت زیاد خوردم موز هم همینطور...

دیروز یه سری تحقیقات درباره اون قطره ای که دکتر داده بهت انجام دادم. قطره کولیکز که قطره حاوی دایمتیکون و عصاره شوید و رازیانه ست و خیلی برای نوزاد خوبه چون دایمتیکون جذب بدن نمیشه و دفع میشه. ضمنا خیلیا تو نی نی سایت نوشته بودن وقتی به بچه هاشون دادن مث آبی بوده که رو آتیش بریزن البته دکتر برای تو نوشته روزی سه بار هر بار 5 قطره ولی من دیروز تو مقاله های پزشکی خوندم به نوزاد زیر 6 ماه نباید بیشتر از روزی ده فطره خوراند. تو یه مقاله دیگه نوشته بود بازای هر کیلو وزن نوزاد یک قطره هر 8 ساعت یک بار..

داری گریه میکنی.....

...............................................................................................................................

الان یه نی نی تو بقل مامانشه مامانشم نشسته داره برای نی نی مینویسه...

این عکس رو روز جمعه ازت گرفتم که رفتیم خونه مامانی و تو هندونه شدی و دایی جون میخواست بخورتت...

اینم عکس تو با دوستت مانی که روز دوازدهم بدنیا اومدنت اومدن خونه مون...

مانی الان سه ماهشه...

اینم عکس آتوسا که روز چهارم بدنیا اومدنت اومدن خونه مون...

این عکس رو هم دایی جون روز سوم بدنیا اومدنت با موبایل ازت گرفت و به همکاراش تو دانشگاه هم نشون داده...

دیگه ببخشید که عکسا رو از آخر به اول زدم...

حالا بعد میام عکسای سیسمونی رو هم میذارم ...

خیلی کار دارم تا خوابیدی باید به کارام برسم ناز گل قشنگم...

بوس ... هزار تا...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مژده (مامان پردیس)
25 مهر 91 14:48
وای چه هندونه خوشگلی به نظر میاد خوشمزه و شیرین هم باشه بخورمت جوجو
زینب (مامان فرشته آسمونی امیرعباس)
9 آبان 91 11:52
سلام عزیزم... ماشالله خیلی خیلی ناز ... خدا برات نگهداره
دُخـملـیـــــــــ شکلکـــــــــ✿
30 آذر 91 14:10
آدرس آپلود شده چند عکس هندونه ای و غیر هندونه ای ریحانه رو برام بزار تا برات فتوشاپ کنم... این هدیه مخصوص من برا ریحانه جونه که دیگه مامانشو سرفرم وقبراق ببینم..............