ریحانهریحانه، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه سن داره

ریحانه، گل خوشبوی من

آلبوم نیمه اول ماه دهم

1392/5/14 4:26
نویسنده : مامان مینا
914 بازدید
اشتراک گذاری

خاطراتم زیاده دخترم ولی فرصتم کمه...

الان نیمه شبه و چند دقیقه دیگه گوشیمون زنگ میخوره که یعنی برای سحری بیدار شیم...

این ماه مبارک فرصت خوبی بود که حداقل تو زمان سحری یا بعد از سحری به کارام برسم چون اون موقع ها خوابت عمیقه...

پس بریم سراغ عکسا از شروع ماه دهم تو عزیز دلم:

روزایی که میبرمت خونه ی مامانی، مامانی اینجوری سرت رو گرم میکنه وقتی من نیستم:(و خودش زحمت میکشه ازت عکس میندازه)

و تو اونجا هم همه چیزو به هم میریزی...

و مامانی هم عکسای با مزه ای ازت میگیره...

 

این هم علاقه بسیار شدیدت به هندونه...

ببین چطوری آبشو در میاری؟؟

   

این روزا دیگه یاد گرفتی مستقل باشی و خودت با اسباب بازیات بازی کنی.

و روز به روز توانمندی هات بیشتر میشه (  البته در جهت شیطونی کردن و کارای خطرناک)

و من بیشتر باید مواظبت باشم...

 تا بهت میگم دست دست کن این کارو میکنی:

چند شب پیش بعد شام برای هوا خوری رفتیم بیرون انقدر شیطونی کردی که هر چی برده بودیم بخوریم برگردوندیم خونه...

شب نیمه ماه رمضون (تولد امام حسن) مامانی شله زرد نذری داشت. از بس شیطونی کردی گذاشتیمت تو روروئک که دستت به هیچی نرسه...

و ماجرای تو با پوست هندونه:

 

و اینهم حکایت آش نذری دایی جون من، پای سفره ی افطار:

میرم با بابایی سحری بخورم...

شب بخیر نازنین مامان....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

مامان نیروانا
14 مرداد 92 10:06
چه بزرگ شدی ریحانه ی من. قربون خوشمزگیات خاله. ببخش بی معرفتی کردم زودتر نیومدم وگرنه بهت رأی میدادم عزیزدلم. شکموی خاله. الهی اول شی


مرسی فریبا جون.
تو خیلی هم با معرفتی چون هر موقع میام بهت سر میزنم بلافاصله میای و برامون کامنت میذاری. ازت ممنونم.
ریحانه با 96 تا رای که اول نمیشه در برابر نفر اولی که حدودا 800 تا رای داره.
ببوس نیروانا رو
مامان ریحانه جون
14 مرداد 92 12:57
سلام شما هم برامون عزیزین.. ریحانه نازرو ببوسین....


من زیاد بهتون سر میزنم. دیر به دیر آپ میکنین ولی برای دیدن عکسای ریحانه جون عزیز دلم لحظه شماری میکنم. خیلی خوش عکسه ناز گل خانوم.
حتما ببوسش.
مامان درسا
14 مرداد 92 17:25
ای جون عزیزم با اون آش خوردنت.نوش جونت نمک خاله.


بله دیگه با اون آش خوردنش کاری کرد که اصلا نمیدونستم چطوری لباسشو از تنش در بیارم و اون چطوری رشته ها رو از لای موهاش دربیارم.
مرسی خاله که اومدی.
عمه حدیث خوشگله
15 مرداد 92 1:39
ای جانم ریحانه خانم ، خیلی دلم برات تنگ شده بود.
ببخشید مامانی از اینکه دیر به دیر به وب ریحانه جونی میام.
راستی : نذرتون هم قبول باشه ان شاالله
عجب شله زردی


خواهش میکنم عزیزم منم نمیتونم زود به زود بیام اینجا گاهی با گوشی قراضه م میام نظر ها رو چک میکنم.
ممنونم ببوس حدیث خوشگله رو
عمه حدیث خوشگله
16 مرداد 92 1:52
آخرین کامنتی که برام فرستادین ، درباره تبلیغات حدیث و ریحانه جونی بود پاک شد اگه شد دوباره بفرستین.
خاله کمیل و کیان
17 مرداد 92 2:17
مامانی پیش ماهم میایی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟//دوست داری باهم تبادل لینک داشته باشیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟اگه دوست داشین به ادرس بیایید و خبرم کنیدhttp://komeylbaba.niniweblog.com/


چشم خاله جون حتما میام
معصوم/مامان جان جان فاطمه
17 مرداد 92 12:49
سلام مينا جون اخه چرا اين قدر دير به دير مياي خاله قلبون اين قند و عسلي بره كه اين قدر نازهـــــــ واي فنچك خاله ميام گازت ميگيرم ها راستي مينا جون شما اهل كدوم استان هستيد كه هنوز ريحانه بلوز استين دار ميپوشه؟؟؟
مامان پارسا و پوریا
17 مرداد 92 23:38
عکساش همه قشنگ بود اما این دوتا عکس آخریه خیــــــــــــــــــــلی بامزه بود
مامان رادمهر
23 مرداد 92 23:12
مامانی این عکس آخرش باب مسابقه بودا.ریحانه خانوم جیگرطلای شکمو