ریحانهریحانه، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 7 روز سن داره

ریحانه، گل خوشبوی من

بذار نقد رو بچسبم تا نسیه...

1392/2/28 23:50
نویسنده : مامان مینا
1,021 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گل شیطون بلا...قلب

این روزا سرم خیلی شلوغه ...

پریشب تا ساعت 3 بیدار بودم نوشتم و نوشتم یهو بیدار شدی گریه کردی نتونستم بقیه شو بنویسم، ثبت موقتش کردم تا کاملش کنم الان خواستم کاملش کنم گفتم تا خوابی اتفاقای این چند روز و حال الانمو بنویسم که نقده، نسیه بمونه واسه بعد...

بدنم این روزا خیلی خیلی ضعیف شده چون خوراکم کم شده چون بیشتر اوقات روز رو سر کارم و بیرون از خونه... وقتی هم خونه ام یا دارم به شما شیر میدم یا برای نبودنم برات شیر میدوشم یا دارم به اوضاع شما رسیدگی میکنم: ( عوض کردن پوشک و فرنی و سوپ درست کردن و مرتب کردن اتاق و لباسای شما و...)

نمیدونم چرا این روزا اینقدر دچار ضعف ماهیچه ای و ضعف استخوان شدم شاید علتش نخوردن لبنیاته(که من بخاطر تو همه کاری حاضرم بکنم حتی اگه دکتر بگه آب هم نخورم....)  ولی قرص کلسیم رو حتما میخورم. الان که دارم تایپ میکنم دستا و انگشتام رو ضعف گرفته و سرعتم خیلی پایینه ولی باز مینویسم از بس که عاشقتم...

این روزا از هم دور شدیم... شنبه ها از صبح تا عصر سر کارم. دیروز هم که دانشکده برامون جشن گرفته بودن(روز استاد) شب اومدم خونه... و موندیم خونه مامانی تو هم شیطونیت گل کرده بود و تا ساعت 1 نخوابیدی... منم کهخمیازه خوابیدم و دیگه نفهمیدم مامانی تو رو کی و چه جوری خوابوند...الهی بمیرم براش . فقط من میدونم که چقدر اذیتش میکنی و شیطونی میکنی ولی بازم عاشقانه دوستت داره تو هم که همش خودتو براش لوس میکنی و از بغل من میپری تو بغلش اصلا بعضی وقتا بجای من اونو به مادریت رسمی ت میشناسی...خدا برای هم حفظتون کنه...یاد خودم و مامانجونم می افتم منم اونو خیلی اذیتش کردم وقتی مامان منو میذاشت و میرفت مدرسه... (هرچی خاک اونه انشالله عمر مامانی باشه)

نمونه ای از عاشقانه های تو و مامانی:

فردا از صبح تا شب باید پیش مامانی باشی چون بازم سر کارم ... مدرسه هم شام دعوتمون کرده جشن روز معلم..(اصلا نمیدونم برم یا نه ولی دوست دارم برم...عینک)

راستی امروز بطور خیلی اتفاقی برای دوستم وحیده(تبریز) زنگ زدم. گفت پسرش 2 ماهشه منم آدرس اینجا رو دادم بیاد عکساتو ببینه ...(سلام وحیده جون...بامن حرف نزن)

بابایی اومد من رفتم...بای بای

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

مامان ریحان عسلی
15 اردیبهشت 92 17:11
نمی دونستم شما هم شغل شریف معلمی رو دارید وگرنه زودتر براتون پیام تبریک رو می فرستادم
*************************
بی انصافیست که تو را به شمع تشبیه کنم زیرا شمع را می سازند تا بسوزد
اما تو می سوزی تا بسازی، با سپاس و عرض تبریک فراوان
روزت مبارک دوست خوبم
خدا مادرتون رو هم براتون نگه داره

خیلی خیلی ممنونم مامان ریحانه عسلی...
زهـــرا
16 اردیبهشت 92 14:51
وای دخملی چه بزرگ شده .خدا حفظش کنه ازطرف ما ببوسش روزتون هم مبارک
مامان ظریفه
16 اردیبهشت 92 15:45
آخی خدا براتون حفظش کنه خیلی سخته هم مادر باشی هم شاغل البته منکه تنبل خانوممو شاغل نیستم. خدا براتون مادرتونم حفظ کنه خیلی نعمت بزرگیه که متاسفانه خودم از دست دادمش..
معصوم/مامان جان جان فاطمه
16 اردیبهشت 92 23:16
سلام مينا جونم
روز معلم مبارك خانمي
واقعا خسته نباشي،كارت خيلي زياده عزيزم
واي از درد استخوان نگو كه من و هم بيچاره كرده،حالا كه من ديگه ني ني هم شير نميدم
ديگه بهشت به خاطر همين چيزا رفته زير پامون ديگه
خدا،اين فسقلي رو ببين چه ناز شدي ماشاا...
راستي خدا اين مادر جون ها رو حفظ كنه كه هميشه زحمت ما رو دوششونه

ممنونم عزیزم.
مامان رادمهر
17 اردیبهشت 92 9:09
سلام عزیزم.رادمهر منم کلی با مامان بزرگش عشقولانه داره که من حسودیم میشه.خدا تنشون رو سالم و لبشون رو خندون کنه


سلام مهسا جون خوشحالم که با یکی از وبلاگ نویسای همشهریم همکارم و همدیگه رو تو مدرسه میبینیم.
من از عشقولانه های ریحان و مامانم حسودیم نمیشه ذوق میکنم که بخاطر این عشقولانه ها خیلم بابت ریحانه زمانی که من پیشش نیستم راحته از اینکه جای امنی داره. حتی امن تر از زمانی که پیش خودمه.
مامان ریحانه جون
17 اردیبهشت 92 11:02
سلامممممممم
چقدر ناز شده فرشته کوچولو
بووووووووووووووووووووووووووووووس
آپم


اومدم عزیزم
شقایق مامان آرشا
17 اردیبهشت 92 20:48
واای خیلی سخته هک کار بیرون و کار خونه در کنار هم درکت می کنم


ممنونم که درکم میکنی عزیزم.
خاله
18 اردیبهشت 92 13:05
جی جی فدات بشم
عمه حدیث خوشگله
20 اردیبهشت 92 16:52
وقتی که در حال خواندن آخرین پست
بودم فهمیدم شما به جز مادر بودن؛ معلم هم هستین
خیلی دیر شده مامان مینا ولی بازم میگم : روز مـــــــــــادر و معلم بر شما مامان زحمت کش مبااااااااااااارک باشه
فدای اون دختر نارت هم بشم که روز به روز داره شیطون تر میشه ماشاالله


سلام عمه جون
ممنونم که بهم سر میزنی و ببخش که فرصت ندارم محبتهاتو جبران کنم عزیزم
ببوس حدیث قشنگه رو
مامان ریحانه جون
21 اردیبهشت 92 9:01
سلام گلمممنونم به وب دخملم سر زدی من یه دفعه نمایش سن ریحانه رو گذاشتم اما سنش رو بزرگتر نشون می داد پاکش کردم...
زهـــرا مامان فنچی
22 اردیبهشت 92 11:22
دیباچه ی عشق و عاشقی باز شود دلها همه آماده ی پرواز شود با بوی معطر ماه رجب شور و شعف خدایی آغاز شود التماس دعا